پشت ستون نشسته بودم
ولی صدایش را می شنیدم
پسر خاله کوچکش آمد پیشش گفت
-من کی خادم می شم؟
در جوابش گفت
-باید سینه بزنی تا خادم بشی
-من صد بار سینه زدم
-خب دیگه تو خادمی
-پس تو چجوری خادمی
-من خادم گریه ام تو هم خادم سینه زنی...
سلام
در صورتی که در بخش نظرات روی لینکی کلیک کردید و وارد این صفحه شدید به معنی مسدود شدن لینک است
وقتی یک لینک در بخش نظرات مسدود می شود به معنای این است که این لینک یکی از قوانین زیر را نقض کرده است
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.